شیطان که رانده شد ازبهشت جزیک خطانکرد

انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

شیطان که رانده شد ازبهشت جزیک خطانکرد

انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

 

تو که تنها نمیمونی من تنهارو دعا کن

؟

با نبود تو آنچه گویم شعر  نیست

 با نبود تو آنچه بودم میل نیست

 

در تمام زندگی جستم به دنبال  سه چیز

 معنیه عشق و مرام و معرفت واقعا چیست

 

 

 

 

ساده بودی مثل سایه

 

                                           مثل شبنم رو شقایق

مثل لبخند  یه مادر     

           

                                               مثل یک عشق صادق

                 

ر.ص

 

به جون ستاره هامون

تو عزبز تر از چشامی

هر جا هستی خوب و خوش باش

تا ابد بقض صدامی.

 

 

شب.

دیگر برایم مهم نیست... هیچ

دیگر قلبم عاشق کسی نیست

دیگر برای ماندن ارزشی نیست

دیگر در زندگی من شبنمی نیست

دیگر مرا یارو یاوری نیست....

 

 

.

 

 

زندگی زیباست گاهی ، گاه زشت

 

 

نا گزیرم از قبول سرنوشت.

 

 

.

 

چه می دونی دارم چی می کشم .....

 

 

 

kash mishod yedafe dige sedato mishnidam
kash mishod dorost azat khodahafezi mikardam

AGAR ROUZI TO RA KARDAM FARAMUSH

BEDAN  SHAMEE"  VOJUDAM  GASHT KHAMUSH.

شب آخر است

 امشب آسمان جور  ِدیگری است

ستاره من دیگر با من نیست

از خودم بیزارم

از او نفرت دارم

یک احساس سرد

مثل دستاش سرد و خونی

خدایا با من چه کردی

می خوام داد بزنم

وای بر من. 



 

به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار

و من در این دنیای دور از غصه مهمانم

تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم

و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم

تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوترها

و من هم یک کبوتر تشنه ی باران درمانم

بمان امشب کنار لحظه های بیقرار من

ببین با تو چه رویائی ست رنگ شوق چشمانم

شبی پرسیدم از خودهستیم چیست..

                                            .به جز اشک و نیاز و یاد و تقدیر

و حالا با صداقت مینویسم.

                                                .همین هایی که من دارم فدایت

دعایت میکنم خوشبخت باشی   

                                                 تو هم تنها برای خود دعا کن

 تو ام  شدی

 خاطره....

مثل یه اشک ازچشمم افتادی.

 

 

 

 

 نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلکه دیر یا زود برد با آن کسی است که بردن را باور دارد

شادی خود را به هیچ چیز و هیچ کس

وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار

باشی

 

khande at ra be man

Labhayat ra baraye man

cheshmhayat ra be shoghe man

ashkha yat ra hargez

vojudat ra ta abad

shabname man..

چه غم انگیز است وقتی چشمه ای سرد و زلال

در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد

تو تشنه ی آتش باشی و نه تشنه ی آب

و چشمه که خشکید از آن آتش که تو تشنه آن بودی

بخار شد و به هوا رفت

و آتش زمین را تاخت و در خود گداخت

و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید

تو تشنه ی آب گردی و نه تشنه آتش

 نمی توانم عهد کنم تغییر نخواهم کرد

نمی توانم عهد کنم که گاهی احساسات تو را جریحه دار نخواهم کرد

نمی توانم عهد کنم که خلقیات متفاوت نخواهم داشت

نمی توانم عهد کنم که همواره قوی نخواهم بود

نمی توانم عهد کنم که آشفته نخواهم بود

می توانم عهد کنم که همواره پشتیبان تو خواهم بود

می توانم عهد کنم که با تو

افکار و احساساتم را با تو

سهیم خواهم شد

اما...

می توانم عهد کنم که تو را آزاد خواهم گذاشت تا خودت باشی

می توانم عهد کنم که با تو کاملا صادق خواهم بود

می توانم عهد کنم که هر کاری بکنی درکت خواهم کرد

می توانم عهد کنم که با تو خواهم گریست و خواهم خندید

می توانم عهد کنم که کمکت خواهم کرد به هدف هایت برسی

اما...

پیش از همه می توانم عهد کنم که

دوستت خواهم داشت

من از اندوه چشمای قشنگت
                                        تو رو از پشت این ظلمت شناختم

 

خیال کردم یکی می شیم به زودی
                                       ولی افسوس تو هم با من نبودی