شیطان که رانده شد ازبهشت جزیک خطانکرد

انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

شیطان که رانده شد ازبهشت جزیک خطانکرد

انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

آنگاه که با دستانت واژه ی عشق را بر قلبم نوشتی سواد نداشتم،

اما به دستانت اعتماد داشتم.

حال سواد دارم اما دیگر به چشمان خود اعتماد ندارم......
 

 


حلالم کن اگه همدم نبودم
                                        اگه با بغض تو محرم نبودم


حلالم کن اگه تنها و سردم
                                       اگه همپای تو گریه نکردم

 حلالم کن که به اشک تو سوگند
                                       نمی شد باورم این جور ببازیم


حلالم کن ، حلالم کن که چشمات 
                                        نشد هم بغض شب های تو باشم 

       

وقتی که قسم ها همه دروغ شده

 وقتی که دروغ ها همه قسم شده 

همه جارو  لجن  گرفته

هر کی می خواد یه جوری اذت استفاده کنه

مرام و مرفت نیست

خوب و بد فرقی نداره

ای خدا مگه نمیبینی

چشماتو باز کن

چشمای خونیه مردمتو  ببین

ببین و بشین

بشین و با من زار بزن................

چه اندوهگین است گذر عمر بدون تو   

 

 

The great pleasure in life is doing what people say you cannot do

 

.

گر از دوست چشمت بر احسان اوست  

               تو در بند خویشی نه در بند دوست

عشق با روح شقایق زیباست

عشق با حسرت عاشق زیباست

عشق با نبض دقایق زیباست

عشق با زهر حقایق زیباست

عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست

Whoever on this earth possesses half a loaf

    And a nest suited for his abode

 

Whoever is no man's slave & no man's master

Let him live content, for his existence is a blissful one

 

........رفتن راز غریب زندگی است رفتن پیش از اینکه باران ببارد.........

...نمیدانم چرا هر وقت او میرود باران میبارد...

هرگاه گریه میکنم تو را در اشکهایم میبینم ،

                                                آنگاه اشکهایم را پاک میکنم تا کسی تو را نبیند

 

انقباض رگ های عشق


به درد می آورد قلب تپنده را


لحظه ی بوسه بر مرگ نزدیک است


نبض خسته خبر از مرگ می دهد


وداع دستانی که وصل را جست و نیافت


تنها یافته هایش


خلاصه ای بود از نیافته هایش

یاران موافق همه از دست  شدند

در پای اجل یکان یکان  پست  شدند

خوردیم ز یک  شراب در مجلس عمر

دوری دو سه بیشتر زما مست شدند

 

 

چقدر سخت است زمانی که چشم هایت  تمام تلخی ها رامی بیند

وپنهان اشک می ریزد.

 دلتنگم.     دلتنگ  برای آنی که دیگر نیست.

کاش می شد نرفت

کاش می شد نگفت

کاش می شد نخواست

کاش می شد نکرد

کاش می شد نمرد

   اما حالا که نمیشه پس .

 برو.   بگو .  بخواه.   بکن .  بمیر. 

 

 

 تنها و بی کس در حال عبور از پل زندگی به سوی مقصدی نا معلوم