برایش گفت که چگونه سیسودیا و اله لویا به او خیانت می کرده اند، و او نیز که همیشه نسبت به آنان مظنون بوده، خشم خدا را حاکم گردانده بود، سیسودیا را با تیر زده و دختره را به پیشنهادِ رکا از آن بالا به پایین پرتاب کرده بود
به نظر می آمد در لباس هایش شنا می کند. مثل مردی شده بود که به دنبال چیزی می گردد اما درست نمی داند چیست
در سفری که نسل ها به طول می انجامد با به
کارگیری علم اصلاح نژاد تولید مثل می کنند، به
این امید که شاید روزی بازماندگانشان در دنیایی
شجاع و نو زیر آفتابی طلایی ریشه بگیرند.
KESAFAT HAME JARO GEREFTE
IN MARDOM NEMIDUNAN BARE CHI ZENDAN
VAGHTI HICH KAS ARZESHE ZENDEGIRU NEMIDUNE
VAY BAR MAA>
VAY
biayim bare khodeman zendegi konim
baraye pedar va madaraneman
biayim maynaye marefat ra ye k bare dige beyad biavarim
vaayyy ke delam tang shode bare zadgaham
,
شب آخر است
امشب آسمان جور ِدیگری است
ستاره من دیگر با من نیست
از خودم بیزارم
از او نفرت دارم
یک احساس سرد
مثل دستاش سرد و خونی
خدایا با من چه کردی
می خوام داد بزنم
وای بر من.