شیطان که رانده شد ازبهشت جزیک خطانکرد

انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

شیطان که رانده شد ازبهشت جزیک خطانکرد

انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

انقباض رگ های عشق


به درد می آورد قلب تپنده را


لحظه ی بوسه بر مرگ نزدیک است


نبض خسته خبر از مرگ می دهد


وداع دستانی که وصل را جست و نیافت


تنها یافته هایش


خلاصه ای بود از نیافته هایش

نظرات 3 + ارسال نظر

سلام
عید مبارک
خیلی کلماتت نشانی ازناامیدی - غم - ......میده
امیددارم که امسال سال نوبقدری برات خوب باشه که نوشته هات سرشارازشادی باشه وخبرازخوشی بدن برات.

[ بدون نام ] 1386/01/06 ساعت 02:29

کاش می شد نگفت

چرا باید دردهاتو داد بزنی....چرا می خوای همه بدونن...
وقتی داد میزنی خیلیا دست شو نو می ذارن رو گو ششون که نشنون...خیلیا م الکی یه چیزی میگن که دلت خوش شه!!

[ بدون نام ] 1386/01/06 ساعت 02:48

به هر کس که دوستش داری بیاموز که
عشق از زندگانی کردن بهتر است و به هر کس که
دوستش داری بیاموز که
دوست داشتن برتر از عشق است
تا در زندگانی دو چیز را دوست بدارند
اول عشق و دوم آزادی را
به خاطر عشق از جان گذشتن و
برای آزادی گذشتن از عشق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد