انقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم .........صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم
درباره من
به نام حق به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ...
به نام آنکه کلمه را آفرید و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که میخواستم از او بگویم.
همیشه فکر می کردم اگه یه روز نباشی
می میرم .... اما من نمردم....
من داغون شدم ....
نمی دونستی از تاریکی می ترسم همیشه سیاه می پوشیدی.. داشتم به
تاریکی عادت می کردم سفید پوشیدی و رفتی .
ادامه...
بهترین هدیه حرفی است که با اون به خودت برسی